جندی شاپور (البرز)

علمی فرهنگی

ما از نیستی به هستی می آییم و از هستی به نیستی می رویم، در فاصله این هستی و نیستی، زمان قرار دارد. زمان هم حاصل حوادث است، حوادث از زمان به وجود می آیند و زمان را تغییر می دهند.

آیا این تقصیر چه کسی است؟ هیچکس. در اینجا مطرح نیست عناصر جهان ضد یکدیگرند. همدیگر را می کشند و می خورند و نابود می کنند تا چیز دیگری به وجود اید.

انسان حیوان و گیاهان را می خورد و خودش نیز محکوم به زوال است و از نیستی آنها هستی دیگری حادث می شود.

خانواده ی خوشبخت | ژان پل سارتر

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:دیوار نوشت,قلب و اندیشه,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Rose #51


 

هيچ چيز دمكراتيك تر و مردمي تر از منطق نيست؛ ملاحظه هيچ كس را نمي كند و ريز و درشت را درون يك كيسه مي ريزد.((نيچه))


تنها راه كشف محدوده و مرز ممكن ها، وارد قلمرو ناممكن ها شدن است.((آرتور سي كلارك))

 


حق انتخاب با ماست!
جیم رآن

ما هر روز آرزوی نظم جدیدی را برای تغییر در زندگی داریم. ما هر روز آرزو داریم کتابی را بخوانیم که بتواند افکار ما را به دانش جدیدی سوق دهد. هر روز می‌خواهیم فعالیت جدیدی را آغاز کنیم. ما می‌توانیم هم‌اکنون یا هفته‌ی بعد یا ماه بعد و یا سال بعد آغاز کنیم. همچنین می‌توانیم هیچ کاری انجام ندهیم. می‌توانیم به‌جای عمل، بی‌تفاوتی را انتخاب کنیم. اگر تغییر برای ما سخت باشد، همان‌طور که هستیم باقی می‌مانیم. می‌توانیم به جای کار، استراحت را برگزینیم. به‌جای آموختن، به سرگرمی بپردازیم، توهم را جایگزین واقعیت کنیم و شک را به‌جای ایمان لحاظ کنیم. حق انتخاب با ماست! زمانی که «معلول» را سرزنش می‌کنیم، همچنان «علت» را فراموش کرده‌ایم. همان‌طور که شکسپیر هم می‌گوید: «به‌دنبال مقصر در ستارگان نباشید، بلکه علت در خود ماست.»



برگرفته از كتاب:
رآن، جيم؛ پنج قطعه‌ اصلي از پازل زندگي؛ برگردان توحيد فريدوني و رامين درگاهي؛ چاپ دوم؛ تهران: ذهن‌آويز 1388.

 


 

 

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:سخنان بزرگان,پندها,نکات پندآموز,سخنان زیبا ,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Rose #70


آرمان خواهي(گوشه‌اي از زندگي والت ديسني)
جان ماكسول


يكي از بزرگ‌ترين رؤياپردازان قرن بيستم والت ديسني است . هركس توانسته نخستين كارتون صدادار، نخستين كارتون رنگي و نخستين فيلم بلند پويانما را بسازد، حتماً آدمي بوده رؤياپرداز. اما مهم‌ترين رؤياهاي ديسني دو چيز بود: ديسني‌لند و دنياي والت ديستي. جرقه اين دو رؤيا در محلي غيرمنتظره ذهن او را روشن كرد. 
پيش‌ترها، وقتي دو دختر والت كوچك بودند، او هر صبح يك‌شنبه آن‌ها را به پاركي تفريحي در حوالي لس‌آنجلس مي‌برد. بچه‌ها عاشق آن پارك بودن، والت هم مثل آن‌ها بود. پارك‌هاي سرگرمي و تفريحي بهشت بچه‌ها و فضايي است پرنشاط و دلپذير. 
از بين وسايل بازي و سرگرمي آن پارك، والت بيش از همه مسحور چرخ و فلك شده بود. وقتي به آن نزديك مي‌شد يك مشت لكه‌هاي نوراني به نظرش مي‌رسيد كه با آواي هيجان‌انگيز موسيقي كاليوپ بالا و پائين مي‌رفتند. اما وقتي نزديك مي‌شد و چرخ و فلك مي‌ايستاد، متوجه مي‌شد آن‌چه ديده خطاي ديد بوده و خبري از لكه‌هاي نوراني نيست. اسب‌هاي چرخ و فلك را مي‌ديد كه داغان و ترك خورده با رنگ‌هاي پوسته شده به چرخ و فلك متصل شده‌اند و مي‌ديد كه فقط اسب‌هاي رديف بيروني بالا و پائين مي‌روند و اسب‌هاي رديف داخل، بدون حركت، به كف آن پيچ شده‌اند.
نوميدي و سرخوردگي اين رؤياپرداز، رؤيايي بزرگ را در برابر ديدگان ذهنش ترسيم كرد. چشم دل او پارك سرگرمي بزرگي را مي‌ديد كه تصاوير آن دروغي و خيالي نبود و كودكان و پدر و مادرها مي‌توانستند در فضايي شاد و پرنشاط و به دور از نكبت و پلشتي ناگزير سيرك‌ها و كارناوال‌هاي سيار، در عالم واقعيت، آن پرده‌هاي رؤيا را ببينند و لذت ببرند. نتيجه آن رؤيا ديسني‌لند بود. لَري تيلور زندگينامه‌نويس ديسني در كتابي رؤياي او را چنين خلاصه كرده است: 
« رنگي كه پوسته نمي‌شود و اسب‌هايي كه همگي مي‌جهند.»


عقيده اي كه مردم از ترس جانشان بپذيرند، پايدار نيست.((سعيد نفيسي))


يك مدير حقيقي هيچگاه گمان و باور ندارد كه يك هدف كه برآورده شد، ديگر همه ي كارها جاودانه و منظم و روبه راه شده است.((آندره موروا)) 


هركس، اعم از سياستمدار، فيلسوف و دربان، به درستي سخن خود باور دارد.((ميلان كوندرا))


آيا مي خواهيد حرفهاي شما را باور كنند؟ از خود سخن نگوييد.((بلز پاسكال))


Sending You Nice Bouquet

 

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:سخنان بزرگان,پندها,نکات پندآموز,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 Glittering Flowers

 


بكوشيد پيش از آنكه كسي را داوري كنيد، او را درك كنيد.((آنتوان دوسنت اگزوپري))


در جستجوي گناهكار در ستارگان نباشيد، سبب در خود ماست.((ويليام شكسپير))


ما هر روز، بدون اينكه بدانيم به راستي در زندگي مردم چه مي گذرد، داوري هاي نادرستي در موردشان مي كنيم.((ميشل سي اوستازسكي))


تنها تهيدستان هستند كه نقد داد و ستد مي‌كنند، نه از سر درست كاري بلكه از سر ناگزيري، چون كسي به آنها نسيه نمي‌دهد.((آناتول فرانس))


به كساني كه گمان مي‌كنند خودشان همه چيز را مي‌دانند، نمي‌شود چيزي ياد داد.((اسكيپ باربر)) 


ديگر بار
پابلو نرودا 

...
هيچ‌كس را ياراي آن نبود
كه قطار خونخوارش را از رفتار بازدارد. 
ديگر از شمارش اين همه مرده 
خاطره خسته است: 
مردگاني با لثه‌هاي چاك چاك 
- چون دندان‌هاي طلا داشتند - 
مردگاني سرتراشيده 
تا كه از هر چه هست عريان شوند، 
مردگاني كه گور خود را 
با دست خويش كندند، 
مردگاني كه سر خويش را 
در دستان دژخيمان مي‌جويند 
مردگان كوبش هواي سرخ 
در ظلمت بمباران. 

آه، مرگ در مرغزاران اين قرن 
چه بذرها كه نيفشاند، 
پيداست ناجوانمرد 
مي‌خواست ما را به بازي گيرد 
و سياره‌اي شكسته بر جاي نهاد
لبريز از جسد، 
سرشار از اشك‌هاي معدوم، 
آكنده از شهرهاي درهم پيچيده، 
شهرهايي كه حريق دندان‌شان را كنده، 
شهرهايي سياه و تهي 
با خيابان‌هايي 
كه تنها سكوت و سوختگي را
بر دوش مي‌كشند.


برگرفته از كتاب:
نرودا، پابلو؛ پايان جهان؛ برگردان فرهاد غبرايي؛ چاپ نخست؛ تهران: انتشارات نيلوفر 1388.


It's For You My Dear

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:دیوارنوشت قلب و اندیشه 11,سخن بزرگان,آنتوان دوسنت اگزوپري,ويليام شكسپير,آناتول فرانس,اسكيپ باربر,ميشل سي اوستازسكي,پابلو نرودا ,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 Rose #73

 


آزادي چيزي است شبيه سلامتي؛ تا زماني كه اين دو را از دست ندهيم، قدرشان را نمي دانيم.((ولتر))


هميشه افراد پيشگام، آفريننده و كاوشگر، افرادي يكه و تنها هستند كه به تنهايي با تضادهاي دروني، ترس‌ها و سپرهاي دفاعي خود در برابر خودخواهي و غرور و حتي در برابر پارانويا [ =جنون بدبيني ] مبارزه مي‌كنند.((آبراهام مازلو))


بهترين آثار نويسندگان بزرگ، درست هنگامي خلق مي شوند كه بي هيچ چشم داشتي و يا در ازاي اندك مبلغي به نوشتن مي پردازند.((آرتور شوپنهاور))


فرمان نادرست رئیس‌جمهور (داستان واقعی)
دیل کارنگی

روزی «ادوارد استانتون» ، لینکلن را دیوانه و احمق خواند. استانتون در حقیقت از این مسئله عصبانی و غضب‌آلود بود که رئیس‌جمهور در کارهای مربوط به او دخالت کرده و برای جلب نظر یک سیاستمدار خودخواه و متکبر، دستور انتقال چند هنگ سرباز را صادر کرده است.
استانتون نه تنها دستور لینکلن را عملی نکرد، بلکه قسم خورد که او حتماً دیوانه و احمق است. زیرا اگر دیوانه نبود، چنین دستوری صادر نمی‌کرد... وقتی که خبر به گوش رئیس‌جمهور رسید، با متانت گفت: «اگر استانتون مرا دیوانه و احمق خطاب کرده، حتماً درست گفته و من باید احمق باشم، زیرا حرف‌های او تقریباً در همه‌ی موارد درست بوده است. باید همین حالا به نزد او بروم تا ببینم ماجرا چه بوده است؟
سپس، لینکلن به ملاقات استانتون رفت. وزیر جنگ با دلیل و مدرک برایش توضیح داد که تصمیم او نادرست و اشتباه بوده و دستور غلطی صادر کرده است. لینکلن هم متقاعد شد و حکم خود را پس گرفت. لینکلن از انتقاداتی که بی‌غرض و فقط در جهت مساعدت و همکاری و با نیتی خالصانه اظهار می‌شد، استقبال کرده و آن را می‌پذیرفت.

-------------------------------------------


برگرفته از كتاب: 
كارنگي، ديل؛ آيين زندگي؛ برگردان هانيه حق نبي مطلق؛ چاپ سوم؛ تهران: سلسله مهر 1387.


Rose #65

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:دیوارنوشت قلب و اندیشه 10,سخن بزرگان,ولتر,آبراهام مازلو,آرتور شوپنهاور,دیل کارنگی,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Angel Watering The flowers 

 


براي كسي كه در تصور زندگي مي‌كند، راستي، بدبو است. آن كه تشنه‌ي چاپلوسي‌ است، حيرت مي‌آشامد و راستي، قي مي كند.((ويكتور هوگو))


اگر براي هدفهاي خود برنامه نداشته باشيد، صرفاً يك رويا باقي خواهند ماند.((ريچارد تمپلر))


چه بسيارند مردماني كه با شرايطي كه چنگي به دل نمي زند كنار مي آيند؛ تنها به اين دليل كه (از نظر ذهني) تنبل تر از آن هستند كه خود را بيرون از آن شرايط تصور كنند.((فلورانس اسكاول شين))


زندان جايي بس امن است براي ناآرامان! چه آسوده به خواب مي روند جانهاي جانيان زنجيري! تنها وجدان داران از وجدان در عذابند!((نيچه))


roses-desi-glitters-56

دیگر نه

پابلو نرودا

دیگر نه تصویری را یارای بازگشت بود 
‏و نه شهریاری را، 
‏دیگر بهار خودکامگی را 
‏یارای شکفتن نبود: 
‏این درس مرگ را بدو آموخت 
‏و ما سربرگرفتیم. 

‏حقیقت بس روشن است 
‏حتی اگر به شبی تیره در رسد.


برگرفته از كتاب:
نرودا، پابلو؛ پايان جهان؛ برگردان فرهاد غبرايي؛ چاپ نخست؛ تهران: انتشارات نيلوفر 1388.


roses-desi-glitters-87

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:دیوارنوشت قلب و اندیشه 9,سخن بزرگان,ويكتور هوگو,ريچارد تمپلر,فلورانس اسكاول شين,نيچه,پابلو نرودا,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Angel #91

 


پيشداوري خود شما درباره‌ي ميزان گنجايش، توانايي و استعدادي كه داريد، از هر كسي درست‌‌تر است؛ همان توانايي‌ها و استعدادهايي كه براي پديدار شدن، چشم‌براه دگرگوني شماست.((استيو چندلر))


دانايان سكوت مي كنند،با استعدادها گفتگو مي كنند و ابلهان اهل مجادله اند.((مثل چيني))


آنچه كسي را برنده مي كند، توانايي ذاتي، استعداد و يا ضريب هوشي او نيست. ابزار برنده، نگرش شماست نه استعدادتان؛ نگرش معيار كاميابي است.((دنيس ويتلي))


من مجبور نیستم (داستان واقعی)
میلتون اریکسون

یکشنبه بود و همه‌ی ما در حال خواندن روزنامه بودیم. کریستی به سمت مادرش رفت، روزنامه را از دستش چنگ زد و آ‌ن‌را روی زمین انداخت. مادرش گفت: «کریستی کار خوبی نکردی. روزنامه را بردار و به مامان بده و بگو معذرت می‌خواهم.»
کریستی گفت: «من مجبور نیستم.»
سایر اعضای خانواده هم به کریستی توصیه‌ی مشابهی کردند و همان‌ جواب را شنیدند. از بتی خواستم او را به اتاق خواب ببرد. روی تخت دراز کشیدم و بتی کریستی را کنار من روی تخت گذاشت. کریستی مغرورانه به من نگاه کرد. خواست که از جایش بلند شود، اما من قوزک پایش را چسبیده بودم.
گفت: «ولم کن.»
بقیه در ادامه نوشتار


Rose #78

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
ادامه مطلب
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:دیوارنوشت قلب و اندیشه8,سخن بزرگان,استعداد,استيو چندلر,مثل چيني,دنيس ويتلي,میلتون اریکسون,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 Watering The Plants

 


ما دارنده ي آن چيزي هستيم كه از آن كناره مي گيريم، چرا كه آن را در رويا دست نخورده پاس مي داريم.((فرناندو پسوا))


اكنون در هر كشوري مردم تصور مي كنند كه خودشان بهتر و باهوش ترين مردمانند و ديگران به خوبي و شايستگي ايشان نيستند.((جواهر لعل نهرو))


انديشه شاعرانه تنها خواب و خيال نيست، بلكه نتيجه مطالعه، تجربه، حافظه و شناخت جهان است.((گئورگ ويلهلم فريدريش هگل))


ازدواج در حقيقت پيونديست كه از درختي به درخت ديگر بزنند؛ اگر خوب گرفت، هر دو بارور مي شوند و اگر بد شد، هر دو خشك مي شوند.((سعيد نفيسي))


اگر بخندی، دنیا با تو می‌خندد
الاویلر ویلکاکس

اگر بخندی، دنیا با تو می‌خندد،
و اگر گریه کنی، تنها گریه خواهی کرد.
زیرا زمین پیر و اندوهگین باید شادمانی را امانت بگیرد،
در حالی که به‌قدر کافی درگیر مشکلات خویش است.
آواز بخوان، تپه‌ها به تو پاسخ خواهند داد.
آه بکش، در هوا محو خواهد شد.
انعکاس‌ها، به صدای شادی محدود می‌شود،
اما از صدای دغدغه‌ها پس‌نشینی می‌کند.
شادی کن، مردم به سوی تو جذب می‌شوند،
اندوهگین باش، برمی‌گردند و می‌روند.
آنان شادی کامل و تمام عیار تو را می‌طلبند،
اما به غم و اندوه تو نیاز ندارند.
خوشحال باش، دوستان زیادی گرد می‌آوری.
غمگین باش، همه را از دست خواهی داد.
کسی نیست که جام شراب تو را رد کند.
اما صفرای زندگی را باید تنها نوش جان کنی.
سور بده، سالن‌هایت مملو از جمعیت می‌شوند،
امساک کن، جهان بی‌تفاوت از کنارت خواهد گذشت.
موفق باش و ایثار کن، تا در پناه آن زندگی کنی،
هیچ‌کس نمی‌تواند در واپسین دم حیات یاری‌ات کند.
برای اعیان و اشراف که در صف طولانی ایستاده‌اند، به اندازه‌ی
کافی در سالن‌های شادمانی جا هست.
اما ما باید یکی یکی از میان راهروهای باریک درد و رنج گذر 
کنیم.


برگرفته از كتاب:
داير، وين؛ انديشه‌هاي ماندگار(تحليل افكار پيشوايان و فرزانگان عالم)؛ برگردان محمدرضا آل ياسين؛ چاپ ششم؛ تهران: هامون 1387.


Rose #76

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:دیوارنوشت قلب و اندیشه 7,سخنان بزرگان,پند,الاویلر ویلکاکس,سعيد نفيسي, فريدريش هگل,فرناندو پسوا,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 Beautiful Pink Flowers


آهنگ صدا هر چه ملايم و مطبوع باشد، سخن موثرتر و دلنشين تر خواهد بود.((جان كايزل))


آهستگي و آرامش در سخن گفتن كار آساني نيست. در اين جهان كه بيشتر مردم بر ضد يكديگر مي خروشند، خودداري از هيجان و كينه و پرخاشگري بسيار دشوار است. براي رهايي از اين دشواري، راهي جز آرام و نرم سخن گفتن وجود ندارد.((كنفوسيوس))


انسان وقتي كه بلند حرف بزند صدايش را مي شنوند، اما وقتي آرام حرف بزند به گفته اش گوش مي دهند.((پل رينو))


زبان نشانه‌ها

پائولو کوئیلو

«کرزوس»پادشاه «لیدی» تصمیم گرفته بود به ایران حمله کند. با این حال، می‌خواست با یک شخص خردمند یونانی که آینده را می‌دید، مشورت کند. خردمند یونانی به او گفت:
- در تقدیر شماست که یک امپراتوری بزرگ را نابود کنید.
«کرزوس» با خوشحالی اعلان جنگ داد. پس از دو روز نبرد، ایرانیان به «لیدی» حمله کردند، پایتخت آن را گرفتند و «کرزوس» اسیر شد.
«کرزوس» برآشفته از سفیر خود در یونان خواست که به دیدار آن خردمند یونانی برود و به او خبر دهد که چه قدر در پیش‌بینی خود اشتباه کرده است.
خردمند یونانی به سفیر «کرزوس» گفت:
- آن‌ که اشتباه کرد، شما بودید. شما یک امپراتوری بزرگ را نابود کردید: «لیدی» را.
‏استاد می‌گوید: 
‏- زبان نشانه‌ها در مقابل ماست تا بهترین راه را برای عمل به ما بیاموزد. اما بسیار پیش می‌آید که ما آن نشانه‌ها را طوری تحریف می‌کنیم که با کاری که از ابتدا قصد انجامش را داشتیم، بخواند.


برگرفته از كتاب:
كوئيلو، پائولو؛ مكتوب؛ برگردان سوسن اردكاني؛ چاپ چهارم؛ تهران: نگارستان كتاب 1389.


Shiny Rose

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:دیوارنوشت قلب و اندیشه 6,آهنگ صدا,زبان نشانه‌ها,جان كايزل,كنفوسيوس,پل رينو,پائولو کوئیلو,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Birthday Flowers


مردم بينوا و تيره بخت، درماني جز اميد ندارند.((ويليام شكسپير))


ثروت حقيقي چيست؟ آفتابي كه بر گدا و توانگر يكسان مي تابد. تو اي توانگر، دل رنجه مكن كه چرا گدا نيز در دنياي خويش خوشبخت است.((گوته))


بهشت دولتمندان از دوزخ فقرا پديد آمده است.((ويكتور هوگو))

كساني را مي شناسيم كه براي آرايش ظاهري و داشتن لباسي گرانمايه، شكم خود را گرسنه نگاه داشته و خانواده خود را در تنگدستي مي گذارند و براي فريب دادن چشم ديگران، خود را دچار رنج و محنت مي كنند.((بنجامين فرانكلين))

در جهان کهنه از نو شور و شر باید نمود
فرخی یزدی
 
در جهان کهنه از نو شور و شر باید نمود
فکر بکری بهر ابنای بشر باید نمود
سیم و زر تا هست در عالم، بشر آسوده نیست
تا شویم آسوده محو سیم و زر باید نمود
خاک عالم گِل شد از اشکم، چه خاکی سر کنم؟
زین سپس فکری برای چشم تر باید نمود
در قدمگاه محبت پا منه، بردار دست
یا اگر پا می‌گذاری ترک سر باید نمود
...


برگرفته از کتاب:
فرخی یزدی؛ مجموعه اشعار فرخی یزدی؛ تدوین مهدی اخوت و محمدعلی سپانلو؛ چاپ دوم؛ تهران: مؤسسه انتشارات نگاه ۱۳۸۸.
Wonderful Glittering Rose Pic
 

 

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:دیوارنوشت قلب و اندیشه 5,سخن بزرگان,ويليام شكسپير,گوته,ويكتور هوگو,فرخی یزدی,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Glittering Flowers  

 


صرفنظر از نگاه به درون، همه ي ما نزديك بين هستيم.((فرناندو پسوا))


به نظر من، هديه اي كه موجب خوشنودي كوچك شود بسيار ارزشمندتر از هداياي پر زرق و برقي است كه وسواس و خودنمايي هديه دهنده، تنها موجب كوچكي ما مي شود.((گوته))


كساني كه ديد ضعيف دارند مي كوشند همه چيز را مشابه و يكسان ببينند.((نيچه))


درباره‌ی بهار
برتولت برشت 

دیرگاهی پیش از آنکه ما
آزمندانه به نفت، آهن و آمونیاک روی آوریم،
هرسال در زمانی معین
درختان، ناگزیر و شتابان سبز می‌شدند.
ما همگی به یاد می‌آوریم
روزهای بلند را،
آسمانِ روشن را
و دگرگونی هوا را
که فرارسیدن ناگزیر بهار را نوید می‌دادند.
با آنکه در کتاب‌ها هنوز هم
درباره‌ی این فصل فرخنده نکاتی می‌خوانیم،
اما دیری است که بر فراز شهرهای ما
دسته‌های آشنای پرندگان مهاجر دیده نشده است.
باز کسانی که در قطار می‌نشینند، زودتر از دیگران
فرارسیدن بهار را درمی‌یابند،
زیرا دشت‌ها آمدن آن‌را
مانند گذشته آشکارا نشان می‌دهند.
گرچه به‌نظر می‌رسد که بر فراز شهرها
توفان‌هایی درگذرند،
اما آن‌ها تنها
آنتن‌های بام‌های ما را لمس می‌کنند.


 

برگرفته از کتاب:
دفاع از گرگ‌ها: نمونه‌هایی از شعر امروز آلمان؛ گردآوری و برگردان: تورج رهنما؛ چاپ سوم؛ تهران: چشمه 1389.

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب:دیوارنوشت قلب و اندیشه 4,سخن بزرگان,فرناندو پسوا,گوته,نيچه,برتولت برشت ,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Glittering Flowers

 


زندگي بدون ماجرا، شايد امن و بي خطر باشد، ولي اين نوع زندگي، نه بافت دارد و نه رنگ.((شري كارتر اسكات))


زندگي بدون دل و جرأت، زندگي نيست.((هلن كلر))


نرون و برتا
ایتالو کالوینو

این برتا، زن فقیری بود که کاری نمی‌کرد جز نخ‌ریسیدن. چون که ریسنده‌ی ماهری بود. به روز که داشت می‌رفت، برخورد به نرون امپراتور روم و بهش گفت: «خدا اون‌قدر بهت سلامتی بده که بتونی هزار سال زندگی کنی!»
نرون که سنگدل بود و هیچ‌کس چشم دیدن‌ِ‌شو نداشت، وقتی شنید کسی براش آرزوی زندگی‌ِ هزارساله می‌کنه، تعجب کرد و گفت: «ای زن مهربون، چرا این حرفو بهم می‌زنی؟»
«چون که بعد از هر آدم بدی، یکی بدتر می‌یاد.»
بنابراین نرون گفت: «خب، حالا هرچی از امروز تا فردا صبح ریسیدی، برام بیار به قصر.» و گذاشت و رفت.
برتا همین‌طور که می‌ریسید به خودش می‌گفت:‌ »این رشته‌رو می‌خواد چی کار کنه؟ نکنه فردا که اینو براش بردم، باهاش دارم بزنه! از اون آدم بی‌رحم هرچی بگی برمی‌یاد!»
فردا صبح سرِوقت رفت به قصر نرون. نرون بهش اجازه‌ی ورود داد و تمام رشته‌هایی رو که ریسیده بود، ازش گرفت. بعد بهش گفت: «سر این کلافو ببند به درِ قصر و تا جایی که جا داره برو جلو. بعد مسئول قصرو صدا کرد و بهش گفت: «تا جایی که این رشته می‌ره، از این طرف و اون طرف جاده، همه‌ش مال اون زنه.»
برتا ازش خیلی تشکر کرد و خوشحال و خندون از اون‌جا رفت. از اون روز به بعد، دیگه احتیاجی به ریسیدن نداشت. چون که دیگه یک خانوم شده بود. وقتی که این خبر به رم رسید، همه‌ی زن‌هایی که دست‌شون به دهن‌شون می‌رسید، رفتند پیش نرون. به این امید که هدیه‌ای مثل مال برتا نصیب‌شون بشه.
اما نرون بهشون گفت: «دیگه گذشت اون زمانی که برتا نخ می‌ریسید.»


برگرفته از كتاب:
كالوينو، ايتالو؛ افسانه‌هاي ايتاليايي؛ برگردان محسن ابراهيم؛ چاپ نخست؛ تهران: مركز 1389.


 

 

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب::دیوارنوشت قلب و اندیشه 3 ,سخن بزرگان,ایتالو کالوینو,نرون و برتا,شري كارتر اسكات,هلن كلر,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

Glittering Flowers  


خود را بيان كردن هميشه به معناي خطا رفتن است. همواره بر خود آگاه باش؛ خود را بيان كردن براي تو مفهومي جز دروغ گفتن ندارد.((فرناندو پسوا))


از دو چرخ يك محور هميشه يكي جلوتر حركت مي كند، حتا اگر به بخش هاي شكننده اي از ميلي مترها مربوط باشد.((فرناندو پسوا))


به نظر می‌آید که ما در امر دفاع از سرزمین‌مان سخت ول‌انگار بوده‌ایم. تا بدین‌جا از این بابت دل‌نگرانی نداشته‌ایم و سرمان به کارمان بوده، اما پیش‌آمدهای اخیر اندیشناک‌مان کرده است.
من پاره‌دوزم. دکه‌ام در میدان است. درست روبه‌روی کاخ شاهی. اولِ آفتاب تازه تخته‌های دکه را برداشته آم که می‌بینم افراد مسلحی دهنه‌ی تمامیِ کوچه‌هایی را که به میدان باز می‌شود، بسته‌اند، گیرم این‌ها سربازان خودی نیستند، چادرنشینان شمال‌اند. نمی‌دانم چطور توانسته‌اند به پایتختِ ما که با مرز فاصله‌‌ی زیادی دارد، نفوذ کنند، اما به هرحال اکنون اینجا هستند و چنین که پیداست، تعدادشان هم آفتاب به آفتاب بیشتر می‌شود.
شب‌ها را به میلِ خاطرِ خود، زیر آسمانِ خدا صبح می‌کنند. زیرا از زندگی در زیرِ سقف نفرت دارند و روزها را به تیزکردنِ شمشیرها و پیکانِ نیزه‌ها و تمرین سواری به شب می‌رسانند. میدانی چنان آرام و شسته و رفته را به استبلی آلوده مبدل کرده‌اند. روزهای نخست از دکه‌مان خارج شدیم و می‌کوشیدیم دست‌کم آخال و کثافات تحمل‌ناپذیر را تمهیدی کنیم. اما اکنون دیگر بسیار به‌ندرت، متوسل به چنین اقدامی می‌شویم؛ چرا که نه تنها کوشش بی‌حاصلی‌ است، خطر درغلتیدن به زیر دست‌وپای اسبان و گرفتارشدن به زخم تازیانه‌ی وحشیان نیز در میان است. با چادرنشینان گفت‌وگو نمی‌توان کرد. آنان زبان ما را نمی‌دانند و حتا بعید می‌نماید میان خود نیز زبانی داشته باشند. برای آنکه منظور خود را به یکدیگر برسانند چون زاغجه غوغو می‌کنند: اصوات نامفهومی که مدام با جیغ و فریاد در گوش ماست. برای آنان، آداب و ترتیبات ما به همان اندازه که بی‌معناست، علی‌السویه نیز هست....

یک نوشته‌ی قدیمی (پاره‌ی نخست)فرانتس کافکا

 

ثبت دامنه آسایشگاه خیریه کهریزک
نویسنده: پیمان کیان. ׀ تاریخ: برچسب::دیوارنوشت قلب و اندیشه 1,سخن بزرگان,فرانتس کافکا,فرناندو پسوا,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , scientific.alborz.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com