سیمین بهبهانی شاعر و غزلسرای نامی ایران در سن ۸۸ سالگی بامداد روز سه شنبه ۲۸ مردادماه در بیمارستانی در تهران درگذشت. این شاعر نامدار از چندی پیش در بیمارستان بستری و به اغما رفته بود.
سیمین بهبهانی روز ۲۸ تیر ماه ۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد. پدرش عباس خلیلی مدیر روزنامه اقدام بود. مادرش فخر عظما ارغون شاعر و سردبیر روزنامه آینده ایران بود. سیمین در سال ۱۳۲۵ با حسن بهبهانی ازدواج کرد و با آنکه در سال ۱۳۴۹ از او جداشد، اما نام خانوادگی بهبهانی را از همسر اول برای خود نگاه داشت. سیمین در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تحصیل کرد و به مدت ۳۰ سال از ۱۳۳۰ تا ۱۳۶۰ در آموزش و پرورش به شغل دبیری اشتغال داشت.
درسال ۱۳۴۸ عضو شورا ی شعر و موسیقی شد و از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران بود. سیمین به پاس فعالیت هایش شهرت جهانی یافت و جوایز لیلیان هیلمن- داشیل هامت و نیز نشان کارل فون اوسی یتسکی آلمان را در سال ۱۳۷۸ دریافت کرد.
سیمین بهبهانی علاوه بر عمری پربار در شعر و شاعری و ۲۰ مجموعه شعر که نخستین آنها در سال ۱۳۳۰ و تازه ترین آنها در سال ۱۳۹۰ انتشار یافت . غزل های سیمین بیشتر مورد استقبال خوانندگان سرشناس و ملی ایران قرار گرفته و شعر «دوباره می سازمت وطن» او از اشعار کلاسیک زبان فارسی است.
نخستین شعرهای سیمین که در ۱۴ سالگی سروده بود در روزنامه نوبهار به مدیریت ملک الشعراء بهار به چاپ رسید و «سه تار شکسته» نخستین مجموعه شعر سیمین در سال ۱۳۳۰ انتشار یافت. بیش از ۳۰۰ ترانه سروده شده توسط سیمین از سوی خوانندگان سرشناس و آهنگسازان مشهور در رادیو ایران اجرا شده است. مجموعه شعرهای «جای پا»، «چلچراغ»، «مرمر»، «رستاخیز»، «دشت ارژن»، «یک دریچه آزادی»، و «خطی زسرعت و آتش» همگی در ایران انتشار یافته است. «مجموعه اشعار سیمین بهبهانی» آخرین اثر سیمین بهبهانی درسال ۱۳۹۰ از سوی نشر نگاه منتشر شده است.
شجریان خواننده سرشناس غزل «چرا رفتی» سیمین را به تازگی اجرا کرده است.
Location: | Tehran-Mehrabad |
Temperature: | 12 °C |
Comfort Level: | 9 °C |
Dew point: | -6 °C |
Pressure: | 1016 millibars |
Humidity: | 28% |
Wind: | 30 km/h from 300° West-northwest |
Last update: | Sat 12:30 IRST |
نظرات شما عزیزان:
فريناز
ساعت8:51---31 مرداد 1393
دلم گرفته ، ای دوست ! هوای گریه با من
گر از قفس گریزم ، کجا روم ، کجا ، من ؟
کجا روم ؟ که راهی به گلشنی ندانم ،
که دیده برگشودم ، به کنج تنگنا ، من .
نه بسته ام به کس دل ، نه بسته کس به من نیز،
چو تخته پاره بر موج ، رها ، رها ، رها ، من .
ز من هر آنکه او دور، چودل به سینه نزدیک ؛
به من هر آنکه نزدیک ، ازو جدا، جدا ، من !
نه چشم دل به سویی ، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا ، من .
ز بودنم چه افزود ؟ نبودنم چه کاهد ؟
که گو یدم به پاسخ ، که زنده ام چرا من ؟
ستاره ها نهفتم ، در آسمان ابری ــ
دلم گرفته ، ای دوست ! هوای گریه با من ...
سیمین بهبهانی